«من مسلمان در جامعه اسلامی بزرگ شده و طبیعتا به این دین، دل بستهام و آن را بر حق میدانم. یک مسیحی نیز همینگونه است. او در یک خانواده و جامعهای مسیحی رشد یافته و دین خود را بر حق میداند. تمامی فرق ادیان (مثل بودایی، هندو، یهودی و...) نیز همین گونه هستند. انگار دین چیزی است که همراه با فرهنگ و زبان به ارث میبریم. هر دینی راه خودش را تنها راه سعادت و نجات بخشی بشریت میداند. به راستی کدام دین بر حق میباشد و حقیقت از آن پیروان کدام دین است؟»
حتما با دغدغهای که بالا اشاره شد آشنا هستید. این دغدغهای است که امروزه ذهن هر انسان حقیقت جویی را به خود درگیر کرده. کافی است در دانشگاهها و بین جوانان این دغدغه را مطرح کنیم و از استقبال و همچنین نظرات ضد و نقیض آنان در باب این موضوع شگفت زده شویم. جالب است بدانید ریشه این تفکر محصول عصر مدرن است وگرنه در گذشته چنین دغدغهای با این شکل گسترده مطرح نبوده. این تفکر و دغدغه مربوط است به یکی از حوزههای فلسفه دین، یعنی پلورالیسم دینی.
پلورالیسم دینی در کشورمان نظریه شناخته شدهای است. عدهای مثل عبدالکریم سروش سعی در بومی سازی این نظریه در جامعه ما داشتهاند. طبیعتا برای شناخت ماهیت هر نظریهای به جای مطالعه دستاوردهای واسطهها و تراوشات ذهنی آنان، بایستی سرچشمههای این نظریه را آن طور که هست بشناسیم نه آنگونه که به ما شناساندهاند. براستی نظریه پرداز پلورالیسم دینی کیست و آن را با چه نیتی مطرح و ترویج داده؟
و اما پاسخ به دغدغه فوق (یعنی حقانیت از آن کدام دین است) فقط از راه مناظره و گفتوگوی بین ادیان توسط دانشمندان هر دین میسر است و ما قصد داریم در این نوشتار یکی از همین اتفاقات مهم (یعنی مباحثه یکی از اندیشمندان مسلمان با صاحب نظریه پلورالیسم دینی) را انعکاس بدهیم.
پلورالیسم دینی چه میگوید؟
پلورالیسم دینی به طور کلی این اعتقاد است که:
«حقانیت و نجات بخشی در زندگی، حق انحصاری هیچ دینی نیست و کوشش برای معنادار کردنِ تساوی ادیان در نجات بخشی، موضوع پلورالیسم دینی است.[1] این نظریه بر یک غایت (حقیقت متعال) تأکید دارد که از طرق متفاوت (ادیان) قابل دستیابی است.»
با وجود این تعریف پرسشهای زیادی مطرح است مثل:
- چرا این نظریه به مسأله دیگر ادیان اهمیت داده و خواستگاه و هدف آن چیست؟
- پلورالیسم دینی بر چه مبانی فکری و معرفتی مبتنی است؟
- چه نقدهایی به این نظریه وارد شده؟
- و آیا اساسا این نقدها بر مبانی مستحکم عقلانی متکی است؟
پرداختن مفصل به تمامی پرسشهای فوق به مجالی فراتر از مقالهای در حد یک پست وبلاگ نیاز دارد. تقریبا میتوان گفت هدف این مقاله دادن سرنخی به مخاطبان جهت مطالعه بیشتر است. و اگر علاقه داشته باشید، میتوانید با مطالعه ضمیمه این مقاله (یعنی مباحثه بین حجت الاسلام و المسلمین رشاد و پروفسور جان هیک، در دانشگاه بیرمنگام انگلیس - که در ادامه آمده-) به زوایایی از این نظریه و چالشهای پیش روی آن آشنا شوید.
پدر پلورالیسم دینی
نظریهپرداز پلورالیسم دینی، پروفسور جان هارود هیک (John Harwood Hick 1922-2012) است. اگرچه وی این نظریه (کثرتگرایی دینی) را به کسانی (همچون مولانا رومی) نسبت میدهد و معتقد است که خواستگاه آن از شرق است؛ لیکن ساماندهی آن به صورت یک گفتمان فلسفی ذیل فلسفه دین، با نام او گره خورده.
کثرتگرایی دینی در کشورمان یک نظریه شناخته شدهای است و عدهای (مثل عبدالکریم سروش) با تأثر از این نظریه، سعی در بومی سازی آن در کشورمان داشتهاند، با این حساب نقدهای فراوانی به آن وارد شده. بدیهی است برای شناختِ ماهیتِ پلورالیسم دینی، بایستی به منبع آن یعنی نظریات پدر کثرتگرایی دینی (جان هیک) مراجعه کرد تا اینکه بخواهیم این نظریه را از تراوشات ذهنی و زاویه فکری دکتر عبدالکریم سروش و هم فکرانش شناخت.
جان هیک که خود را یک مسیحی معتقد میداند، فردی مصلح است که اندیشه پلورالیسم دینی را به جهت همزیستی مسالمت آمیز ادیان مختلف مطرح کرده و با نسبی گرایی دین یا ناواقع انگاری گزارههای آن، مخالف است. نقل است پروفسور جان هیک، در سفر به ایران با تعجب از اینکه چرا چنین بحثی در جامعهی ایران تبلیغ شده است، گفته بود که این نظریه اصلاً برای جغرافیای ایران نیست؛ چراکه زندگی مسالمتآمیز میان پیروان ادیان و فرق اسلامی وجود دارد و اکثریت جامعهی ایران نیز دارای یک دین و آیین واحد هستند. این نظریهی من برای جامعهای است که در آن تنوع دینی وجود دارد و یک دین، در کثرت نیست. (منبع نقل: khamenei.ir و آن هم به نقل از گزارش دیدار عبدالحسین خسروپناه با جان هیک)
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه در کنار پروفسور جان هیک (پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)
نقدهای وارد بر نظریه
نظریه جان هیک از ابتدای طرح آن، مورد انتقاد دانشمندانِ مکاتبِ فکری و دینیِ مختلف واقع افتاده (ذکر این جمله از جهت تأثیر گذاری آن بوده، نه این که بخواهیم آن را با مغلطه، تخطئه کنیم و لازم به ذکر است، تأثیر گذاری یک نظریه غیر از حقانیت آن است. چه این که لیبرالیسم بر دنیای امروز تأثیر گذار هست اما نتایج مخرب آن در اجتماع و به خصوص در اقتصاد جهانی، روز به روز عیانتر میشود. نظریه پلورالیسم دینی چالشهای فراوانی دارد، اما با این حساب نمیتوان اثرگذاری آن را انکار کرد.)
یکی از نقدهای متقن بر این نظریه، از جانب دانشمند و فیلسوف مسلمان، علی اکبر رشاد مطرح شده. جناب رشاد طی چندین مواجه با پروفسور جان هیک، تفصیلا نقدهایی را مطرح کرده که در زیر به چند مورد آن اجمالا اشاره میشود:
- آسیب پذیری و سستی بنیاد معرفتی نظریه
- عدم شفافیت مفاهیم و مدعیات کلیدی
- گرفتاری به خبط و خطا از حیث روش شناسی در تبیین نظریه
- غیر قابل دفاع بودن نظریه از حیث دستاورد
- قابل تأمل بودن مدعیات و درون مایههای آن به طوری که قدرت بر ابطال نظریات رقیب را ندارد.[3]
حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر رشاد در حال نطق سخنرانی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
علی اکبر رشاد و «مباحثه با جان هیک»
آغاز نقدهای آقای رشاد به نظریه پلورالیسم دینی از مقاله ایشان تحت عنوان «آب حیوان به ظلمت بردن» -ناظر به مقاله «صراطهای مستقیم» عبدالکریم سروش- ، بوده و پس از آن در فاصلهی سالهای 2002 میلادی (1381شمسی) تا 2012 میلادی (1390 شمسی) طی چندین مواجهه انتقادی حضوری و کتبی میان ایشان و پروفسور جان هیک ادامه یافته است.
دیدار آقای رشاد با جان هیک به سال 2002 بازمیگردد و در حاشیه کنفرانسی که در دانشگاه بیرمنگام انگلیس برگزار شده بود میان آندو گفتوگویی در باب پلورالیسم دینی صورت گرفت و سپس در سال 2005 میلادی (1383) پروفسور هیک بنابر دعوت قبلی درایران حضور یافته و در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مذاکرهای در این باب نیز داشتند.
پس از سفر آقای هیک به ایران ، میان ایشان و آقای رشاد چندین مکاتبه در زمینه پلورالیسم دینی صورت گرفته و سرانجام پس از 10 سال مواجهه انتقادی با فوت پروفسور جان هیک در نهم فوریه 2012 میلادی (20 بهمن 1390) ، پرونده این مناظرات ناتمام برای همیشه بسته شد و البته حاصل مکاتبات و مذاکرات مذکور ، به ضمیمه مطالب مرتبط با آنها در قالب کتابی تحت عنوان «مباحثه با جان هیک» ، سامان یافته[4] وسازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی آن را به چاپ رساند.
وِزانت این کتاب از آن جهت است که مستقیما نظرات پروفسور جان هیک در قالب مباحثات و مکاتبات ایشان با حجتالاسلاموالمسلمین علیاکبر رشاد انعکاس یافته و یک منبع غنی جهت شناخت مستقیم و بیواسطه پلورالیسم دینی و نقدهای وارده بر آن است. برای مطالعه اولین گفتوگوی میان این دو اندیشمند که در دانشگاه بیرمنگام انگلیس صورت گرفته شما را به مطالعه ضمیمه زیر دعوت میکنم.
متن ضمیمه:
پلورالیسم دینی و چالش معیار
اشاره
در تاریخ 22/9/1381برابر با 13 دسامبر سال 2002 میلادی ، در حاشیه کنفرانسی که در دانشگاه بیرمنگام انگلیس برگزار شده بود ، میان آقای رشاد و آقای جان هیک ، گفتوگوی نسبتا مشبعی صورت بست که چکیده آن را در ذیل ملاحظه میکنید.
رشاد: چندی است جناب عالی نظریه پلورالیسم دینی را مطرح کردهاید. من مترصد فرصتی بودم پرسشهایی را که پیرامون این نظریه قابل طرح است با شما عنوان کنم. اینک که این فرصت پیش آمده است اگر آمادگی داشته باشید ، پارهای از آنها را طرح میکنم. با اینکه کسالت دارید اما از آنجا که مدتهاست من درانتظار چنین مجالی بودهام ،ساعتی نیز شما حوصله بفرمایید.
هیک: من این دیدگاه را مطرح نکردم ، در گذشتهها کسانی چون مولانا رومی آن را عنوان کرده بودند.
رشاد: اخیرا با دوست شما آقای آلوین پلانتینگا در تهران جلسه بحثی داشتیم ، ایشان میگفت: آقای هیک ، پلورالیسم دینی را مطرح کرد که همه را راضی کند ، اما این نظریه باعث شد همه از او ناراضی بشوند!
هیک:(همراه با خنده)آری ، با او اختلاف نظر داریم.
رشاد: نگاه عرفانی را با نگرش کلامی یا فلسفه دین نباید خلط کرد ، مولوی در ذیل همان ابیاتی که در مورد نظر جناب عالی است ، صریحا بر شمول گرایی تأکید میکند با این بیت که:
نام احمد نام جمله انبیاست
چون که صد آمد نود هم پیش ماست
در هر حال اگر تکثر گرایی به معنی حقانیت متساوی مکاتب ، ادیان و آرای متعارض و متناقض باشد یا باید حقیقت را اعتباری و غیر حقیقی انگاشت یا به امکان اجتماع نقیضین یا ارتفاع نقیضین تن در داد. زیرا مثلا ( بافرض پذیرش پلورالیسم دینی ) اگر گزارههای «خدا هست» و «خدا یکی است» معنا دار ، واقع نما و صادق باشند ،با گزارههای « خدا نیست» ، « خدا دوتاست» «خدا سهتاست» سازگار نخواهد بود ، در نتیجه یا باید همه این گزارهها کاذب باشند که در این صورت خدا که بزرگترین حقیقت است ، اعتباری و غیر حقیقی خواهد بود ، و همچنین به ارتفاع نقیضین نیز تن در دادهایم ، و اگر این گزارهها ، صادق باشند اجتماع نقیضین را پذیرفتهایم! جنابعالی در قبال این چالشهای عقلی و فلسفی که نظریه شما با آن مواجه است ، چه پاسخی دارید؟
هیک: من نمیگویم حقیقتی نیست بلکه میگویم حقیقت چندگانه است ، حقیقت متعدد است و هرکس به یکی از آنها پی میبرد و از آن گزارش میکند.
رشاد: آیا هرکس هرچه میگوید از حقیقت سخن میگوید؟ آنکه میگوید خدا یکی است با آنکه میگوید خدا دوتاست با آنکه می گوید خدا سهتاست ، چگونه از یک حقیقت گزارش میکنند؟ اینکه میشود نسبیت گرایی ، بلکه نیست انگاری!
هیک: من از نسبیت دفاع نمیکنم ، من میگویم حقیقتی هست که همه تلاش می کنند آن را کشف کنند ، اما آن حقیقت بسیار متعالی است و فراتر از حد فهم بشر است و هرکسی چیزی در باره او میگوید.
رشاد: آیا اینکه بوداییان میگویند «خدایی نیست» و بت پرستان سنگ و چوب و اشیاء را خدا مینامند و ادیان دیگر به یک یا دو یا سه خدا باور دارند ، همه از یک حقیقت سخن میگویند؟ چگونه ممکن است بوداییان که معتقد به خدا نیستند با دیگران که عقیده به وجود خدا دارند و تفاوت این دو نظر ، نفی و اثبات است ، از یک حقیقت خبر بدهند!
هیک: بوداییان معتقد به امر نهایی و متعالیاند. آنها هم خدا را قبول دارند ، خدا را نفی نمیکنند. اصلا اگر گروهی به خدا معتقد نباشند ، دیندار محسوب نمیشوند.
رشاد: بودا که از خدا سخن نگفته است ، آنها میگویند خود انسان تعالی پیدا میکند و پس از طی مراحل مختلف تناسخ ، بودا میشود و جاودانه میگردد.
هیک: یکی از دو فرقه عمده بودیسم مشخصا به امر قدسی و غایت که همان خداست اعتقاد دارند ، در هر حال من نمیگویم هر گروهی مدعی دینی بوده است ، دین دار است. مثلا دیدگاههای دان کیوپیت (Don cupitt) را من صحه نمیگذارم ، به نظر من دان کیوپیت دیندار نیست. کسی که حقایق دینی را نا واقعی میپندار نمیتواند متدین قلمداد شود.
رشاد: کاری به گروه خاصی مانند بوداییان نداریم که قایل به وجود خدا هستند یا نه. اگر گروهی مدعی دینداری بود ، اما صریحا خدا را انکار کرد ، بر اساس پلورالیسم دینی باید گفت آنها نیز درست فکر میکنند ، سخنشان حق و صادق است ، خدا پرستان نیز که اثبات خدا میکنند درست فکر میکنند. در ین صورت اجتماع نقیضین را پذیرفتهایم!
هیک: من پلورالیسم دینی را مطرح کردم برای تبیین نسبت ادیان با همدیگر ، اگر کسی خدا را قبول ندارد دیندار نیست ، چگونه ممکن است اصل وجود خدا را نفی کنیم و دین را که آموزههای الهی است قبول داشته باشیم!
رشاد: پس پلورالیسم مطلق را نمیتوانیم قبول کنیم ، اما تا کجا میتوانیم تن به تکثر بدهیم؟ چند خدایی؟ یک خدایی؟ آیا تکثر حد یقف دارد؟
هیک: بله ، حد یقف دارد ، کسانی را که معتقد به خدا نباشند داخل در دایرهی پلورالیسم دینی نمیدانیم.
رشاد: این معیار از کجا آمده؟ مگر معیار گذار ما هستیم؟ ما چه حقی داریم که خطکشی کنیم و به دیگران میگوییم از این خط به آن سوتر نروید! اگر کسی معیار ما را قبول نداشت ،با او چه میکنیم؟ مثلا همان آقای دان کیوپت را که الهیات ناواقعگرا را مطرح میکند چکونه میتوانیم از دایره پلورالیسم دینی خارج کنیم؟
هیک: تجربههای دینی مختلف وجود دارد امر متعالی را اثبات کرده است ، کسی نمیتواند آن را انکار کند ، حتی کسانی که خیال میکنند معتقد به خدا نیستند ،ناخود آگاه خدا پرستند ، من عقاید دان کیوپت را در داخل دینداری نمیدانم. واقع گرایی و اعتقاد به خدای واقعی شرط دینداری است.
رشاد: شما که فیلسوف دین هستید نباید دغدغه درون دینی داشته باشید و چونان یک متأله سخن بگویید. دان کیوپیت هم ممکن است به ما بگوید من هم شما را دیندار نمیدانم ،زیرا دین همانگونه هست که من میگویم. این حاصل تجربه دینی من است! وانگهی پلورالیسم بر مبنای فلسفی عامی مانند دیدگاه معرفت شناختی کانت مبتنی است. اگر آن مبانی را بپذیریم نمیتوانیم در هیچ جا متوقف بشویم ، پلورالیسم دینی مانند سایر شاخههای تکثر گرایی ، بر پلورالیسم معرفتی بنا شده است ، لذا هرچه را به عنوان معیار معرفی کنیم ، پلورالیسم به سراغ همان معیار میرود ، یعنی یک فرد پلورال به معیارها نیز پلورالیستیک مینگرد! به چه دلیلی باید یکی از معیارها را بپذیریم و معیارهای دیگر را کناربگذاریم. این ترجیح بلا مرجح است.
هیک: من پلورالیسم دینی را مطرح کردم برای حوزه دین ، من مطلق پلورالیسم را طرح نمیکنم و با نسبیت گرایی نیز مخالفم.
رشاد: مبانی و دلایل پلورالیسم ، معطوف به اعم از مقوله دین و سایر مقولههاست ، اگر به مبانی آن تن در دهیم باید همهی لوازم آن را بپذیریم ،در اینجا شروع بازی با ماست اما پایان آن در اختیار ما نیست.
[1] - این تعریفی است که پروفسور جان هیک در ضمن ارائه مقالهاش تحت عنوان " پلورالیسم دینی و اسلام " در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، بیان کرده. نقل ازکتاب " مباحثه با جان هیک، تألیف علی اکبر رشاد".
[3] - برای مطالعه بیشتر ر.ک «مباحثه با جان هیک، بخش اول و بخش دوم»
[4] - نقل شده از مقدمه کتاب «مباحثه با جان هیک»